SMEها راه نجات اقتصاد ایران هستند 12 مارس 2017 کد خبر : 972976 |
راه نجات اقتصاد ایران، دادن نقش بیشتر به SMEها در اقتصاد است. SMEها باید در اقتصاد و بازارسرمایه کشور رشد پیدا کنند تا چیرگی ابر کمپانیها بر اقتصاد کشور از بین برود. اکثر این ابر کمپانیها به نهادهای حاکمیتی وابستهاند، شفاف نیستند و نمیتوانند لابی کنند. ورود SMEها میتواند به شکلگیری کسب و کارهای جدید هم کمک کند.
به گزارش روابط عمومی کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران، به نقل از ماهنامه پیوست، دکتر سعید اسلامی بیدگلی (دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران) اینگونه از وضعیت شرکتهای فناوری اطلاعات در بازارسرمایه میگوید:
وضعیت حضور شرکتهای فناوریاطلاعات در بازاربورس را چگونه ارزیابی میکنید؟
ورود شرکتهای صنایع مختلف به بورس اوراق بهادار به وضعیت کلی بازار سرمایه وابسته است، بهویژه شرکتهای مربوط به صنایعی همچون آیتی که ریسک بالاتری نسبت به سایرین دارند. در شرایط بد بازار معمولاً شرکتها رغبت زیادی به سهامی عام شدن و ورود به بازار رقابت ندارند. رونق طولانیمدت بازار میتواند آنها را به این کار و جذب سرمایه سوق دهد.
چرا این ریسک برای شرکتهای حوزه فناوری بیشتر از سایر حوزههاست؟
دو دلیل جدی برای این موضوع وجود د ارد. در تمام دنیا ریسک این شرکتها بسیار زیاد است. چون معمولاً نوسانات درآمدی این شرکتها بسیار بالاست. طی ۲۰ سال گذشته شاهد ظهور شرکتهای متعددی در دنیا بودیم که یکباره تبدیل به غولی بزرگ شدند مثل فیسبوک. برخی از شرکتها نیز مانند اورکات در دورهای رونق قابل توجهی پیدا کردند، اما بعد از مدتی از بین رفتند. حلقه مراقبت تکنولوژیک این صنعت به سختی کار میکند. تخمین تکنولوژیهایی که پنج سال آینده در این بازار حضور دارند کار آسانی نیست. تعداد پایین شرکتهای آیتی در بورس ایران نیز ارزیابی این صنعت را مشکل کرده است، چون یکی از معیارهای مقایسه یک صنعت، بررسی وضعیت شرکتهای موجود آن است. هرچقدر داده بیشتری از آنها داشته باشیم ارزیابی مناسبتری هم خواهیم داشت.
ورود شرکتهای کوچک و متوسط میتواند این وضعیت را در آینده تغییر دهد؟
ورود این قبیل شرکتها، بهخصوص شرکتهای حوزه فناوری اطلاعات، به مجموعه اقتصاد کشور و بازار بورس اتفاق بسیار مهمی است. چون یکی از راههای اساسی توسعه بازارسرمایه محسوب میشود. در حال حاضر بخش عمدهای از شرکتهای بزرگ سایر صنایع، که اغلب وابسته به حاکمیت یا شبه دولتیها هستند، وارد بازارسرمایه شدهاند. شرکتهای بزرگ بخش خصوصی نیز ممکن است تمایل چندانی به حضور در بورس نداشته باشند. اگر توان جذب آنها به بورس وجود داشت باید تاکنون این کار انجام میشد؛ مثلاً قوانین و مقررات بورس تغییر میکرد و امتیازهایی که به شرکتها ارائه میشد افزایش مییافت تا هم شرکتهای بزرگ بیایند و هم پای صنایع جدید به بورس باز شود.
طی سالهای گذشته شرکتهای حوزه آیسیتی نوسانات بسیار پایینی داشتهاند و قابل اطمینانتر از سایر صنایع بهنظر میرسند. اما سرمایهگذاران بورس به این حوزه رغبت چندانی ندارند. علت چیست؟
اتفاقی که برای برخی بانکها و شرکتهای بورس افتاد و یکباره با سقوط ارزش سهام خود مواجه شدند، ناشی از پدیدهای در اقتصاد کشور ما بود، اینکه ما تمایلی به شفافیت نداریم. معمولاً موضوع عدم شفافیت را آنقدر کش میدهیم تا با مشکل مواجه شویم. یعنی تاجایی که خود موضوع، ما را مجبور به افشاکردن کند. بسیاری از صورتهای مالی بانکهای کشور که با تردید جدی مواجه شدهاند سه ماه پیش مورد تأیید و تصویب بانک مرکزی قرار گرفته بودند. بنابراین بخشی از وضعیت آنها مربوط به ساختار اقتصادی کشور بوده و ممکن است تمام شرکتها به آن مبتلا باشند. سرمایهگذار در مورد تمام شرکتها با چنین ریسکی روبهرو میشود. شرکتهای فناوری دنیا درآمد غیرعملیاتی پایین و در مقابل، درآمد عملیاتی خوبی دارند. بههمین دلیل میتوانند کیفیت سود بسیار خوبی داشته باشند. من با نظر شما، در مورد بیرغبتی بازار به این شرکتها، مخالفم. اگر شرکتهای خوب حوزه فناوریاطلاعات وارد بورس شوند، احتمالاً بازار به سرمایهگذاری روی آنها گرایش خواهد داشت. بخشهای بزرگی از فضای کسبوکار طی ۱۰ سال آینده وجود نخواهد داشت و زمینههای جدیدی شکل خواهد گرفت. نمونههایی همچون اسنپ و تپسی ممکن است طی سالهای آینده به نمونههای زیادی از کسبوکارها کشیده شوند؛ یعنی برخی از مؤسسات بتوانند از طریق تکنولوژی، سهم خوبی از بازار را در اختیار خود بگیرند و به بزرگتر شدن آن هم کمک کنند. اما فضای بازار باید خوب باشد. در کشور ما هنوز فرهنگ استارت آپ بهطور جدی شکل نگرفته است. در دنیا سالانه هزاران شرکت تکنولوژیک رشد میکنند. واگذار میشوند و صاحبان آنها شروع به تأسیس شرکتهای جدیدی میکنند. یکی از بهترین راههای استراتژی خروج همین است. فرد خلاق میتواند شرکت راهاندازی کند و آنرا رشد دهد، اما توان مدیریت یک شرکت ۵۰۰ نفری را ندارد و آن را به یک مدیر حرفهای میسپارد. بسیاری از افراد خلاق در آمریکا چنین میکنند.
شرکتهای حوزههای مختلف با بررسی داراییشان ارزشگذاری میشوند، اما در مورد شرکتهای فاوا که دارایی فیزیکی کمتری دارند این کار بر چه اساسی انجام میشود؟
مشکل دانش مالی در حوزه ارزشگذاری یکی از معضلات مجموعه بازار است. وقتی میگوییم دانش بازار در این خصوص کم است، این هم به قانونگذار، سیاستگذار و ناظر مربوط میشود و هم به مجری و سرمایهگذار. باید پذیرفت که شیوههای ارزشگذاری شرکتهای هایتک متفاوت از شرکتهای سرمایهبر است. حتی با شرکتهای پروژهای هم تفاوت دارند، چون این شرکتها نوسانات درآمدی بالایی دارند. پایین بودن دارایی فیزیکی شرکتهای هایتک، ریسک سرمایهگذاری در آنها را بالا میبرد. بخشی از این مشکلات به مرور زمان برطرف میشود. شرکتهای فناوری فارغ از داراییهای خود در حال ارزشیابی هستند و وقتی صحبت از ارزش آنها به میان میآید، بهطور مشخص نگاهها متوجه درآمد آنها میشود. ارزشگذاری این شرکتها در مراحل جنینی و معرفی به بازار، بسیار پیچیده است و قابلیت پیشبینی ندارد. بههمین دلیل گروهی به نام سرمایهگذاران خطرپذیر وارد عمل می شوند. سرمایهگذاران بزرگ هیچگاه به سرمایهگذاری روی یکی از این شرکتها بسنده نمیکنند، بلکه روی ۱۵ شرکت مشابه سرمایهگذاری میکنند. در نهایت فقط یکی از آنها میتواند بزرگ شود و سود ۱۴ شرکت دیگر را پوشش بدهد. بنابراین با گذر زمان، بازار یاد میگیرد که به شیوه دیگری این شرکتها را ارزشگذاری کند. البته موضوع فقط به ارزشگذاری محدود نمیشود، بلکه مدیریت ریسک هم موضوع مهمی است. باید ابزارهای آن را نیز توسعه بدهند. در حال حاضر زمزمههای تشکیل صندوق سرمایهگذاران خطرپذیر خیلی جدی شده است. حتی احتمال شکلگیری سبد سهام ریسکی و صندوقهای مدیریت ریسک هم در حال افزایش است.
بهنظر شما حضور شرکتهای آیتی وابسته به بانکها در بورس به نفع بازارسرمایه است؟
من چون طرفدار توسعه بازارسرمایه هستم معتقدم هر شرکتی که میتواند وارد بورس شود باید بیاید. اما نحوه چینش این ساز و کار، تعیین دستورالعمل، حاکمیت و نهاد نظارتی آن در تجربه مشخص میشود. بهنظر من تمام شرکتهای بزرگ حوزه فناوری باید وارد بازارسرمایه شوند، هم سهامداران از منافع آن سود خواهند برد، هم یادگیری در بازار توسط این شرکتها که ریسک کمتری هم دارند رخ خواهد داد. الان شبکه بانکی با مشکلاتی جدی مواجه است، بنابراین قوانین حاکمیتی شرکتی را باید به نحوی ترتیب داد تا مشکلات شبکه بانکی به شرکتهای فناوری آنها سرایت نکند.
بسیاری از شرکتها تنها به خاطر پرستیژ درصد کمی از سهام خود را در بورس عرضه میکنند، اما تصمیمگیری مدیران آنها تأثیر جدیای بر بازارسرمایه میگذارد. بهنظر شما این یک آسیب نیست؟
این آسیب برای همه بازارسرمایه وجود دارد. میزان سهام شناور آزاد در بازار بسیار پایین است. این وضعیت حاصل تأثیرگذاری شدید تصمیمات مدیریتی بهخصوص از سمت شرکتهای بزرگی است که سهام کوچکی در بازار دارند. نهاد ناظر باید فشار زیادی وارد کند تا حداقل بخش قابل توجهی از سهام شناور بتواند آزاد شود. قوانین حاکمیت شرکتی هم باید به نحوی تنظیم شوند که سهامداران بزرگ نتوانند لطمه جدیای به سهامداران خرد وارد کنند، چون اغلب شرکتهای حاضر در بورس شرکتهای بزرگی هستند. هنگام وفور نقدینگی، دسترسی آنها به نقدینگی زیاد بوده است. اقتصاد کشور ما هم یک اقتصاد بانک پایه است. برای تأمین نقدینگی و افزایش سرمایه، اخذ وام از بانک راه آسانتری نسبت به ورود به بورس و آوردن حسابرس بوده است. فرصت توسعه بازار زمانی رخ داد که نقدینگی بانکی ما کاهش پیدا کرد. این یک فرصت طلایی برای بازار سرمایه از نظر سهم آن در تأمین منابع مالی شرکتها بود. هر چند بخش بزرگی از این فرصت از دست رفت. باید بتوانیم از طریق یکسری مشوقهای مالیاتی و مشوقهای ایجاد شفافیت و حاکمیت شرکتی، شرکتها را مجاب کنیم که اگر وارد بورس شوند باید برخی قوانین را رعایت کنند و طی یک دوره زمانی مشخص، درصد معینی از سهام خود را به بازار سرمایه واگذارند، همچنین تأمین مالی سرمایه مورد نیاز خود را هم وابسته به بازار سرمایه کنند. متأسفانه مجموعه حاکمیتی کشور از سپردهگذاران بانکی حمایت قانونی میکند اما از سرمایهگذاران بازارسرمایه چنین حمایتی نمیکند.
زمانی که مخابرات فقط پنج درصد سهام خود را وارد بازارسرمایه کرد، به تنهایی ۱۵درصد بازار را در اختیار گرفت. اگر شرکتهای بزرگ فاوا ۲۰درصد سهام خود را به بورس بیاورند تلاطم شدیدی در بازار به وجود نمیآید؟
خیلی سال قبل پیشبینی میشد در سال ۹۵ ارزش کل بورس اوراق بهادار کشور هزار میلیارد دلار خواد شد. اگر این اتفاق میافتاد، تلاطمی که شما میگویید بهوجود نمیآمد. بورس ما نتوانست بزرگ شود. اگر بزرگ میشد طبیعتاً ورود مخابرات به آن هم این قدر معضل ایجاد نمیکرد. ظرفیت و عمق بازار ما بسیار کم است و هر شرکت بزرگی که به آن اضافه میشود میتواند آسیب جدی به آن وارد کند. ورود شرکتها به بازار باید برنامهریزی میشد. ورود SMEها میتواند به افزایش سهم شرکتهای فناوری در بازار کمک کند و آنها را به فروش سهام متقاعد کنند. این فروش باید متناسب با میزان نقدینگی موجود در بازار برنامهریزی شود. در کوتاهمدت میزان نقدینگی ثابت است، ورود یک شرکت ۱۰۰ هزار میلیارد تومانی به بازار منجر به تشویق سایرین به فروش سهام بیشتری میشود. وقتی یک سهم خوب میآید قیمت سهم خوب سایرین کاهش مییابد و باید نقدینگی خود را از جای دیگری تأمین کنند. باید برنامهریزی دقیقی صورت گیرد و مشخص شود که هر شرکت سالانه چه درصدی از سهام خود را عرضه خواهد کرد.
به نظر شما شکلگیری تابلوی SMEها در بورس میتواند تأثیری بر این موضوع بگذارد؟
بازار فرابورس کارهای آوانگاردی انجام میدهد و سعی میکند براساس بازارهای فعال دنیا، تجربه بیشتری کسب کند. تا زمانی که گمان کنید با کمتر از هزار میلیارد تومان نمیتوانید وارد بازار سرمایه شوید، همیشه انگیزه ورود به این بازار از شما گرفته میشود. اما اگر بدانید تابلویی وجود دارد که میتوانید شرکت پنج میلیاردی خود را وارد آن و بعد از مدتی سهام خود را واگذارکنید و به سراغ کسبوکار دیگری بروید، انگیزه بیشتری برای ورود به بازار پیدا خواهید کرد.