بررسی ابرچالشهای اقتصاد ایران 18 اکتبر 2017 کد خبر : 974752 |
بهگزارش روابطعمومی کانون نهادهای سرمایهگذاری ایران بهنقل از هفته نامه تجارت فردا، وضعیت بازارهای مالی در نیمه اول امسال با سال گذشته تفاوت چندانی نداشت؛ روزهای رکودی و آرام تکرار شد و بازهم بازار پول به نسبت برای سرمایهگذاران جذاب بود اما گویا نیمه دوم سال برای بازارها شرایط دیگری رقم خواهد زد.
اگرچه هنوز معلوم نیست افزایش نرخ ارز با شتابی که در روزهای اخیر داشته ادامهدار شود یا با ورود سیاستگذار پولی این روند متوقف شود. با این حال رشد قیمت ارز بازارهایی چون سهام و مسکن را نیز متاثر خواهد کرد. از طرفی اثر شرایط بینالمللی و اقتصادی بر بازارها را نیز نمیتوان نادیده گرفت. به این بهانه در میزگردی با حضور پویا جبلعاملی اقتصاددان و سعید اسلامیبیدگلی دبیرکل کانون نهادهای سرمایهگذاری و تحلیلگر رسمی بینالمللی سرمایهگذاری (CIIA) به بررسی تحولات بازارها و البته با نگاهی به ابرچالشهایی که اقتصاد ایران با آنها درگیر است پرداختیم.
***
در میزگرد قبلی شما با تجارت فردا، تحولات بازارهای مالی پیش و پس از انتخابات را مورد بررسی قرار دادیم. آنچه مشخص است در شرایط فعلی همانطور که پیشبینی شده بود بازارها دستخوش تحولات خاصی نشدند و بعد از انتخابات نیز همان رویه کمرمق، رکودی و باثبات خود را حفظ کردند اما به نظر میرسد مسائل بینالمللی و منطقه معادلات بازارها را برهم خواهد زد از طرف دیگر اقتصاد ایران با ابرچالشهای جدی مواجه است که ادامه این وضعیت ممکن است عواقب جبرانناپذیری به همراه داشته باشد. اخیراً نیز دکتر مسعود نیلی نسبت به وضعیت شش ابرچالش؛ آب، محیط زیست، صندوقهای بازنشستگی، بودجه دولت، نظام بانکی و بیکاری در اقتصاد ایران هشدار داده است که هر روز در حال بزرگ شدن هستند. با توجه به اینکه نظام بانکی هم جزو این ابرچالشهاست و ارتباط مستقیمی با بازارها دارد، وضعیت فعلی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پویا جبلعاملی: آنچه دولت تا به حال در اقتصاد ایران از سال ۹۲ تاکنون انجام داده، نتوانسته انتظار اصلاحات اقتصادی را برآورده سازد. واقعیت این است که اکنون اقتصاد ایران نیاز به اصلاحات اقتصادی در همه حوزهها اعم از ارز، انرژی، ساختار بوروکراتیک و مالیات دارد؛ ولی تاکنون انتظار این بود که در دولت جدید، به دلیل اینکه رئیسجمهور روحانی نیازمند رای نیست و دولت وی پس از اتمام چهار سال خاتمه مییابد، این دوره با جدیت، سیاستها را پیش برند؛ ولی متاسفانه در چند ماهی که از دولت جدید گذشته است، اگرچه هنوز قضاوت زود است ولی نیاز داریم سیگنالهایی را مبنی بر این ببینیم که دولت به سمت اصلاحات اقتصادی در حال حرکت است؛ اما چنین فرآیندی مشاهده نمیشود و هر آنچه در مورد بانکها و اصلاحات بانکی هست، چیزی است که به صورت اجباری به دولت تحمیل میشود و باید گفت که وضعیت به قدری بغرنج است که دولت نمیتواند در مورد آن ساکت باشد. بنابراین، حرف از اصلاحات اقتصادی میزند تا نشان دهد که میخواهد اصلاحات را انجام دهد ولی در عمل باز هم مشاهده میشود که خبری از این اصلاحات نیست؛ به این معنا که قدمها، بطئی و جزئی است و در حد و اندازه مشکلی نیست که اکنون اقتصاد ایران دارد؛ پس اگر این اصلاحات انجام نشود، ابرچالشها به قوت خود باقی میماند. در این میان، سوالی که همواره مطرح است، این است که آقای دکتر نیلی، مشاور ارشد رئیسجمهور، خود فردی از زیرمجموعه دولت است و اگر موضع ایشان این است که اگر بخواهیم از این ابرچالشها عبور کرده و رشد اقتصادی پایداری داشته باشیم که به صورت ملموس بر رفاه شهروندان اثرگذار باشد، نیازمند اصلاحات هستیم، پس چرا این اصلاحات از سوی دولت محقق نمیشود و آیا صحبتهای وی، حرفهای یک گروه اقلیت در دولت است یا صحبتهای اکثریت است، ولی تصور میکند که ابزار اجرای آن فراهم نیست؟ اینگونه است که تمامی اقتصاددانان در یک شرایط پازلگونه قرار میگیرند؛ پس چگونه است که اگر این آگاهی در برخی از اعضای دولت وجود دارد، اصلاحات محقق نمیشود و ما سیگنال آن را نمیبینیم. یعنی صحبت از این ابرچالشها مطرح میشود، ولی در صحنه عمل، مشخص نیست که چه اتفاقی قرار است برای انجام آن رخ دهد. اینکه سخن از اجماع به میان میآید که همه باید دستبهدست هم دهند، بخشی از حل مساله است، ولی بخش دیگر آن میتواند شانه خالی کردن از مسوولیت و از دست دادن زمان باشد. به هر شکل دولت، هیچوقت نمیتواند اجماع کلان را به دست آورد؛ پس باید از یکجا شروع کرد. یعنی دولت رای گرفته تا این کار را انجام دهد، پس باید از یک جایی شروع کرده و با قدرت جلو رود؛ مجلس نیز نسبت به مجلس قبل، بیشتر دولت را یاری میکند. پس مشکل چیست و چرا هیچ حرکتی انجام نمیشود؟ نکته دیگر آن است که رشد اقتصادی بدون آن اصلاحات اکنون، دارای سقف است و اگر رشد بالا میخواهیم، باید سقف آن را برداشت؛ رشد فعلی اصلاً با ظرفیتهای اقتصادی ایران همخوانی ندارد؛ یعنی ما به صورت بالقوه میتوانیم خیلی فراتر از این رقم برویم، اما چون آن اصلاحات را انجام ندادهایم، در درون این سقف گیر کردهایم؛ پس نیاز است که بیشتر از اینکه مشکل تبیین شده و در مورد آن حرف زده شود و کنفرانس برپا شود، در صحنه عمل شاهد اقدامات اساسی باشیم.
سعید اسلامیبیدگلی: همه ما اکنون متوجه هستیم و باید درک کنیم که مشکلات پیش روی دولت، مشکلات خیلی بزرگی است. خوشبختانه زمان وقوع بسیاری از اتفاقات بد، در همین دولت خواهد بود. شاید تعجب کنید چرا میگویم خوشبختانه؛ به دلیل اینکه نظام حاکمیتی ایران، تا با مشکلی مواجه نشود و با صورت در دیوار نرود، به آن رسیدگی نمیکند. این در حالی است که ردپای معضل شبکه بانکی را میتوان در نوشتههای بسیاری از اقتصاددانان در سه سال قبل دید و اکنون، شش ماه است که همه راجع به آن حرف میزنند و موضوع، از سطح کسی که اقتصاد خوانده یا فعال اقتصادی باشد، فراتر رفته و همه متوجه شدهاند؛ اما هنوز هم در حال از دست دادن زمان هستیم. از سوی دیگر، اگر طبق پیشبینیها، شبکه بانکی ۳۰ درصد دارایی سمی داشته باشد، یعنی روزانه دهها میلیارد تومان زیان به آن وارد میشود و همه اینها کمک میکند که نیروهای مانع نیز قویتر شوند، پس اگرچه اجماع وجود دارد، نیروهای مخالف تغییر نیز قویتر میشوند. دو مشکل ریشهای که در اقتصاد ایران وجود دارد، حجم بزرگ دولت و حاکمیت و نیز ناکارایی و فساد است که هر راهحلی را مشکل میکند؛ به این معنا که برای هر مشکلی، اگر چند راهحل هم داده شود، همین راهحلها وقتی برای پیادهسازی در سیستم قرار میگیرد، فساد اجرایش را سخت میکند و بنابراین باید اجماع و عزم جدیتری وجود داشته باشد؛ پس راهحلها نیز پیچیده است. در اقتصاد ایران، نگرانی بلندمدتی هم وجود دارد که فارغ از گرایش سیاسی، گرایش اقتصادی هم نگرانکننده است، به این معنا که جناح سیاسی متمایل به طیفی که بر این باورند که نقش دولت باید کمرنگ و امور به دست بخش غیردولتی سپرده شده و مکانیسم بازار حاکم شود، اکنون همه امور انتخابی را در دست دارند و باید پاسخگویی کامل وجود داشته باشد؛ اما این نگرانی وجود دارد که به دلیل دیر تصمیم گرفتن و دیر متوجه شدن آنها، این طرحها با شکست مواجه شود و بنابراین اندیشهای بر اقتصاد ایران حاکم شود که بسیار خطرناک است. در مورد رشد فعلی اقتصاد ایران نیز تردیدی وجود ندارد که رشد اقتصادی کنونی، متناسب با ظرفیتهای اقتصاد ایران نیست، اما وضعیت بهتر از سه سال گذشته است؛ اما نکته اینجاست که مشکل بزرگ بیکاری و برخی دیگر از چالشها با این نرخ رشد حل نمیشود. اینها به نظرم مساله اقتصاد ایران را پیچیده و بزرگ میکند. البته تاکنون، سیگنالهایی داده شده ولی متناسب با این مریض سرطانی نبوده و به نحوی جدی نیست. یکی از سیگنالها این بود که اعضای شورای پول و اعتبار، اکنون جدیتر از گذشته هستند و در حد وزیر و معاون رئیسجمهور در آن حضور دارند تا مشخص شود که سیطره بانک مرکزی در شورای پول و اعتبار کاهش یافته است. یعنی اینگونه سیگنالها به اقتصاد داده میشود؛ ولی سرعت و اثرگذاری آن کم است و البته با چالشهایی در حوزه فساد نیز مواجه هستیم. به هر حال همه اقتصاد ایران هم در اختیار دولت نیست و یکسری نهادها از وضعیت فعلی اقتصاد ایران سود جدی میبرند.
علت اینکه هنوز دولت در انجام اصلاحات اقتصادی دچار تعلل شده و اجماع همهجانبه در این رابطه شکل نگرفته چیست؟
جبلعاملی: اصلاحات هزینه دارد و بارها این موضوع مورد بحث قرار گرفته است. به نظر من در شرایط فعلی اقتصاد ایران، کسی که مسوولیت میپذیرد اولین چیزی که باید قبول کند، هزینههایی است که بر پستی که او میگیرد مترتب میشود؛ یعنی اگر این هزینهها را مقامات نپذیرند، اصلاحات هم صورت نمیگیرد؛ بنابراین اگر بحث بر این باشد که اجماع کلان بین اقتصاددانان و گروههای سیاسی درون و خارج دولت که میتوانند جلوی اصلاحات را بگیرند، صورت گیرد، سیاست اصلاحی پیش میرود و میتواند قابل قبول باشد؛ اما در چه زمانی میتوان این اجماع را صورت داد، سوالی است با پاسخ نامعلوم. دومین سوال این است که اگر دولت به هر دلیلی مجبور باشد اصلاحات را خود انجام دهد و هزینه آن را بپذیرد، آیا واقعاً مقامات در مورد هزینهها فکر کردهاند؟ بحث من بر سر این است که دانایی و آگاهی نسبت به مساله، خود مساله را حل نمیکند؛ بلکه دولت باید شجاعت تصمیمگیری و قبول هزینه را داشته باشد؛ اکنون این سیگنال دیده نمیشود و این شجاعت وجود ندارد تا اصلاحات انجام شود؛ چراکه اصلاحات با منظومهای از مسائل اقتصاد سیاسی و با گروههای ذینفع مختلف دستبهگریبان است و اگر بخواهید پیش بروید، باید با همه آنها مقابله کنید و این کار هزینه دارد؛ بنابراین مقامات باید شجاعت لازم را از خود نشان دهند تا ناظران اقتصادی ایران نیز امیدوار شوند به اینکه حرکتی در حال انجام است و نتیجه آن نیز میتواند قابل مشاهده باشد. من حداقل میتوانم بگویم که این موضوع را شاهد نیستم. اینکه ما با نرخ سود بانکی که شما اشاره کردید، فکر کنیم که مسائل حل میشود و با کاهش نرخ دستوری کار را پیش بریم؛ در عین حالی که معضل بانکی و ترازنامه بانکها هنوز حل نشده است، صحیح نیست؛ چراکه ما هنوز ننشستهایم و ببینیم که کدام بانک باید بماند و کدامیک نماند یا با هم ادغام شوند؛ در حالی که وقتی بحران بانکی در سال ۲۰۰۷ رخ داد، وزارت خزانهداری و فدرال رزرو در عرض چند ماه، اصلاحات عمیقی را انجام دادند و ما با یک زیرساختی که برای ما دردآور شده، هنوز تصمیم نمیگیریم که فلان بانک مشکلدار است و باید سریعاً بسته شود؛ یا سیاستهایی اتخاذ کنیم که مردم جلوی بانک مرکزی نریزند؛ در حالی که اکنون در ایران، وقتی با یک بحران اجتماعی روبهرو میشویم، تازه به فکر چارهاندیشی میافتند.
اسلامیبیدگلی: قبل از پاسخ به سوال شما باید به این نکته اشاره کنم که علت اینکه برای شروع موضوع تحلیل بازارها که قرار است به بازار پول و سرمایه هم بپردازیم، ناگزیر از طرح مشکلات اقتصادی ایران هستیم؛ این است که اساساً در تئوریهای اقتصادی، همه بازارها در بلندمدت متاثر از شرایط اقتصادی هستند؛ اما شرایط اقتصادی کشور امروز به گونهای است که اکنون حتی در کوتاهمدت، هم بازارها متاثر از وضعیت اقتصادی هستند و نمیتوان به بازاری حتی در کوتاهمدت نگاه کرد؛ بدون اینکه شرایط اقتصادی را مورد بررسی قرار داد. همانطور که شاهد هستید بخش بزرگی از ناهنجاریها در بازارهای مالی و سرمایهگذاری طی یک سال و نیم گذشته وجود داشته که به خاطر تورشی بود که در نرخ سود ایجاد شده بود و این درست همان مسالهای است که به دلایل اقتصاد کلان و سیاسی حل نمیشد و روی همه بازارها تاثیر جدی داشت. یعنی هر اوراق و ابزاری که طراحی و عرضه میشد، با شکست مواجه میشد؛ چراکه مادامی که میتوان اوراق سخاب را با ۴۱ درصد سود سالانه خریداری کرد، طراحی و انتشار ابزاری همچون آپشن بیمعنا بود یا اینکه افزایش سرمایه نیز بیمعنا میشد؛ چراکه افراد میتوانستند اوراق دولتی تضمینشده را بخرند و بنابراین همه اوراقی که طراحی میشد، به دلیل تورشی که در یک نرخ سود اوراق دولتی بود، با شکست مواجه میشد. پس این یک مساله کلیدی است که شرایط اقتصادی را باید در تمامی تحلیلها لحاظ کرد. تمام اینها در شرایطی است که تلاش داریم ریشه برخی از مشکلات را در گذشته جستوجو کنیم، در حالی که حداقل در مورد مسائل بانکی و انحرافی که اکنون نرخ ارز پیدا کرده، بخش بزرگی از آن اتفاقاً مربوط به عدم تصمیمگیری است؛ به این معنا که وقتی شبکه بانکی را رها میکنید، این شبکه با نرخ سود موهومی ادامه میدهد؛ پس امروز اگر بخواهیم عدد مشکل بانکی را بگوییم، باید به این نکته اشاره کرد که ۷۰ درصد مشکلات آن، به دلیل عدم تصمیمگیری در سه سال گذشته بوده است؛ این در حالی است که انحراف قیمت ارز نیز از زمانی است که ما مساله را میدانستیم ولی برای حل آن تصمیم نگرفتیم؛ یعنی شناخت مساله انجام شده ولی به دلیل عملکرد کند مشکل و انحراف بیشتر شده است.
آقای دکتر اسلامیبیدگلی به تغییرات شورای پول و اعتبار اشاره کردند که معتقدند اگر به سیاستهای پولی با توجه به دغدغههایی که وجود دارد ورود کنند، میتواند در این شرایط کارساز باشد. با توجه به این امر حضور منتقدان سیاستهای پولی در شورای پول و اعتبار چقدر اثرگذار است و آیا شاهد تحولات در این عرصه خواهیم بود؟
جبلعاملی: به نظرم این را باید در دو سه هفته آینده متوجه شویم که روندی که شورای پول و اعتبار در پیش میگیرد تغییر یافته یا خیر. شورای پول و اعتبار در واقع اگر به عنوان کمیته سیاستگذاری پولی بانک مرکزی در نظر گرفته شود که در همه بانکهای مرکزی دنیا هم چنین است، کارها باید روال خاصی داشته باشد، یعنی جلسه سر ساعت خاصی شروع شود و به اتمام برسد و بعد بیانیه آن از طریق سخنرانی رئیس کل بانک مرکزی اعلام شود؛ یا اینکه تمام تصمیماتی که گرفته میشود، در واقع بیشتر بحث از شرایط کلی اقتصاد است و اینکه روند آتی نرخ بهره از نظر تصمیمگیرندگان و اعضای شورا چطور باید باشد؛ ولی آنچه در شورای پول و اعتبار مشاهده میشود، این است که تصمیمگیری در مورد اعطای خطوط اعتباری به یک شرکت شده یا اینکه نرخ سود به صورت دستوری کاهش یابد، یعنی این شورا به عنوان یک کمیته سیاستگذاری پولی مثل همه دنیا مطرح نبوده و دستاورد خاصی نداشته است، بنابراین هرچقدر که تصمیمگیریهای این شورا به استانداردهای دنیا نزدیکتر شود، نشانگر این است که اصلاحات در آن صورت گرفته است؛ اما اگر باز هم تصمیمگیریها و آنچه به رای گذاشته میشود، مثل سالهای قبل باشد، کاری از پیش نخواهد برد، اگرچه آن چیزی که تصمیمگیری میشود، نیز مهم است؛ اما به نظر من شکل اینکه شورا چگونه میخواهد سیاست پولی را انجام دهد و نرخ بهره بینبانکی چه میخواهد باشد یا اینکه چه تصمیمی برای افزایش سرمایه بانکها صورت خواهد گرفت، نشاندهنده آن است که شورا در حال انجام کار اصلی خود است؛ پس دوسه هفته باید صبر کرد و سپس قضاوت کرد.
اسلامیبیدگلی: تعبیر ما از شورای پول و اعتبار، جایگاه قانونی آن نیز هست؛ به این معنا که این شورا، به لحاظ سیاستگذاری، بالای سر بانک مرکزی قرار گیرد؛ در حالی که ترکیب آن در دورههای گذشته به نحوی بوده که بانک مرکزی، بالای سر شورای پول و اعتبار بوده و اساساً منویات بانک مرکزی را تصویب میکرده و به آن، شکل قانونی داده است. ترکیب هم به این نحو بوده که رئیسکل بانک مرکزی، مهمترین آدم عضو آن بوده؛ اما به نظر میرسد تغییر ترکیب کنونی یک تغییر استراتژیک است؛ این در حالی است که بانک مرکزی، طی سالهای گذشته به ویژه در دو سال اخیر، اقتدار لازم در شبکه بانکی را از خود نشان نداده و بسیاری از بخشنامههای آن نیز، معطل مانده است؛ بخشنامههای اخیر آن در مورد نرخ سود بانکی نیز مشابه سال گذشته بوده و حتی به این دلیل دوباره ابلاغ شده که کسی آن را اجرا نمیکرده است، بنابراین اگر بانک مرکزی با متخلفان که نهادهای قدرتمند در شبکه پولی هستند، مبارزه نکند، فاتحه تصمیمگیری در شورا و بانک مرکزی را خوانده است؛ این در حالی است که مشخصاً افراد مشکلدار نظام بانکی، بانک مرکزی را به دنبال خود میکشند و بخشنامههایی هم که صادر شده برای حل مشکل فلان بانک متخلف بوده است و این دقیقاً خلاف جریانی است که باید رخ دهد.
بررسی روند بازارهای مالی در ششماهه اول سال نشان داد که بازار سهام بیشترین بازدهی را نصیب سرمایهگذارانش کرده است اگرچه هنوز بازار پول جذابیتهای خود را دارد. از طرفی هم شاهد افزایش نسبی قیمت ارز هستیم هرچند رئیس کل بانک مرکزی تاکید دارد که دلار گزینه مناسبی برای سرمایهگذاری نیست و از طرفی بازهم مسوولان دولتی وعده کاهش نرخ سود را میدهند، با توجه به این امر وضعیت بازارها را در جهت سرمایهگذاری، چگونه ارزیابی میکنید؟
جبلعاملی: تصویری که تا به حال از بازارها ترسیم شده این بود که سیستم بانکی، نرخ سود بهتری میدهد و بورس، ارز و مسکن در رتبههای بعدی قرار دارند ولی به نظر میرسد در روزهای کنونی، چشمانداز بازارها در حال دگرگون شدن است. اکنون به نظر میرسد حداقل بازدهی بازارهای دیگر، در حال افزایش است. در مورد بازار ارز، سیاست نامقبول این بود که مداخلهای از سوی دولت در پاییز سال قبل رخ داد و نرخ به سطوحی رسید که مشخص بود ناپایدار است یعنی اگر در پاییز سال گذشته، سیاستگذار و اقدامگر بازار ارز، اجازه میداد بازار با ارز ۴۱۰۰ تومانی آرام شود، امسال ریسکهایی که ممکن است نرخ را افزایش دهد، وجود نداشت اما اتفاقی که رخ داده، این است که به خاطر انتخابات و روی کار آمدن دولت جدید، مداخلات ارزی صورت گرفت و قیمت روی ۳۷۵۰ ایستاد اما امروز شاهد آن هستیم که اگرچه نمیتوان گفت وضعیت ارز در شرایطی است که سیاستگذار ارزی، در حال باختن قافیه است اما بهرغم مداخلات، روندی آغاز شده که برای اقتصاد ضروری است و با یک شیب ملایم، تعدیل ارزی در حال انجام است. سیاستگذار ارزی به صورت ارادی این کار را انجام میدهد که ما را یک گام به جلو ببرد. ضمن اینکه ارز مبادلهای هم دیگر با نرخ ثابت عرضه نمیشود و در حال افزایش قیمت است. پس حملات سفتهبازانه در بازار ارز را البته شاهد نیستیم و تعدیل ارادی در حال انجام است که اگرچه سیاستگذاری ارزی، آن را بیان نمیکند ولی میدانیم که این ابزار در دست اوست، تا قیمت را به سقفی برساند که مورد نظرش است. البته فکر نمیکنم ارز با شوک مواجه باشد مگر اینکه دولت قیمت را دستوری پایین آورد و به یکباره شوک رخ دهد.
برای تکنرخی کردن ارز اکنون فضا فراهم است؟
جبلعاملی: فکر نمیکنم حداقل تا زمانی که به ثبات برسیم، تکنرخی شدن رخ دهد. البته بانک مرکزی میخواهد فاصله ارز مبادلهای و ارز آزاد را کم کند و در سطح مشخصی نگه دارد تا یکسانسازی کند ولی به نظر نمیرسد در آن سطح باشد و البته قولهای مکرر بانک مرکزی نیز به نظر من زیاد جالب نیست چراکه ما که از دور صحنه را میبینیم، تصورمان بر این نیست که یکسانسازی به این زودیها انجام شود، این در شرایطی است که سال ۹۴ بعد از برجام که ذخایر عظیم ارزی برای کشور فراهم شد، بهترین وضعیت برای یکسانسازی نرخ بود تا شرایط کنونی که اکنون باید ابتدا تعدیل ارزی صورت گیرد و سپس یکسانسازی اجرایی شود.
اسلامیبیدگلی: آماری که شما در مورد نرخ بازدهی بازارهای مختلف ارائه میکنید، حداقل در مورد پولهای بزرگ صدق نمیکند به این معنا که در مورد پولهای بزرگ، همچنان بازارهایی همچون بانک جذاب است و بعد از بخشنامه نرخ سود نیز اگرچه شرایط تغییر کرده است ولی نمیتوان انتظار داشت که این پول در بازار سرمایه، سرمایهگذاری شود. ضمن اینکه پولهای بزرگ با نرخهای کنونی نیز به بانکها سپرده نمیشود. موضوع دوم این است که در بررسی سرمایهگذاریهای مالی، میزان ریسک هم مهم است و فقط بازدهی سرمایهگذاری مهم نیست ولی به هر حال در صورتی که ارز بهعنوان یک کلاس دارایی برای سرمایهگذاری تبدیل شده یا به محل امن و آسایش مردم برای سرمایههایشان مبدل شود، راه را اشتباه رفتهایم یعنی اگر سیاستگذار به هر دلیلی به نحوی سیاستگذاری کرده باشد که مردم برای نرخ بازدهی بالاتر یا برای اینکه پول آنها از نوسانات ایمن باشد، سراغ ارز بروند، یک جایی در سیاستگذاری اشتباه صورت گرفته است. نکته دیگر آن است که وابستگی این بازارها به هم بسیار زیاد است و به همین دلیل است که من شبیه آن سیگنالی که در بازار پول میبینم، باید در بازار ارز و سرمایه هم ببینم. تعدیل قیمت ارز باید از زمانهای قبلتر شروع میشد ولی اگر همین تعدیلها نبود و فرض میکردیم ارز جهش دارد، هر تغییری در بازار پولی منجر به این میشد که سرمایهها به سمت بازار ارز پناه آورد، پس اگر سیاست ارزی ما درست نباشد و حتی اگر سیاست پولی ما به دلایلی به ظاهر مناسب باشد اما منجر به این شود که سرمایهها به ارز پناه آورند، باز هم بیراهه رفتهایم. چراکه بازارها به هم پیوسته هستند و آشوب در یک بخش، به بخشهای دیگر هم منتقل میشود. پس اثر سیاستهای درست یک بخش را شاید نتوان در بازارهای دیگر مشاهده کرد. نکته آخر هم که پراهمیت است، در مورد اظهارات رئیس کل بانک مرکزی است. سیاستگذار اگر به عنوان سیاستگذار نه بهعنوان کارشناس صحبت کند، هر گونه سیگنالش به بازار متفاوت از یک کارشناس است. در خیلی از کشورها حتی این اشارات غلط به بازار، جرم است و اگر به سرمایهگذار سیگنال اشتباه داده شود، یک جرم تلقی میشود. پس سیاستگذار باید بداند که نظرش با کارشناس متفاوت است در حالی که در ایران، به صورت مکرر دیده میشود که مسوولانی که پست سیاستگذاری دارند، توصیه کارشناسی میکنند یعنی از جایگاه سیاستگذاری خود نیز توصیه کارشناسی دارند. این جزو خطاهایی است که در کشور ما زیاد است و ما نیز باید از آن پرهیز کنیم.
ممکن است نقدینگی به سمت بازار ارز هجوم آورد؟
جبلعاملی: البته به نظر من به دلایلی که گفتم، حسم این است که بخشی از سرمایهها به سمت ارز و داراییهای وابسته به ارز خواهد رفت ولی همانطور که گفتم، حمله سفتهبازانه نخواهیم داشت. البته اکنون هم بسیاری از افراد را میشناسم که برای حفظ داراییهای خود، شروع به خرید ارز کردهاند.
در مورد بازار سرمایه و بازار مسکن چطور؟
اسلامیبیدگلی: طبیعتاً وقتی شبکه پولی، نرخ سودهای خود را کاهش داده، این سرمایه ممکن است به جای دیگری برود. یکی از اهداف سیاستگذاری بانک مرکزی این بود که سیالیت پولها را کم کند و تا حدودی هم موفق بود که سپردههای کوتاهمدت به بلندمدت تبدیل شد اما بازار سرمایه به دو نوع میتواند پولها را جذب کند. حواسمان باشد که جذب پول در بازار سرمایه اگر در نوع اول باشد، حتماً بد خواهد بود به این معنا که سهام موجود بدون رویداد اقتصادی مهمی در تولید و اقتصاد کشور و بنگاههای اقتصادی، شروع به بالا رفتن کند و حتی رشد اقتصادی هم بالا نرفته باشد، مشاهده خواهد شد که بعد از مدتی، تشکیل حباب در بازار سرمایه رخ خواهد داد و نیاز به سیاستگذاری جدید خواهیم داشت تا آن بازار را درست کنیم اما نوع دوم آن است که بازار سرمایه، خود را برای جذب آن پول آماده کند و شرکتهای جدیدی وارد بازار سرمایه شوند یا شرکتهای موجود، افزایش سرمایه دهند. اگر این اتفاق دوم رخ دهد، رشد شاخص میتواند به صورت بلندمدت ادامه داشته باشد ولی اگر حباب واقعی رخ دهد، بورس ریزش خواهد کرد. به این دلیل است که میگوییم بازار سرمایه هم باید آماده پذیرش سرمایه باشد و از طریق معرفی ابزارهای جدید و ورود شرکتهای تازهنفس، خود را آماده کند، بهخصوص اینکه با توجه به حجم پروژههای نیمهکاره در کشور، ابزارهایی همچون صندوقها فرصت طلایی برای جذب سریع منابع ایجاد میکنند.
جبلعاملی: معتقدم بورس زمانی میتواند آینه اقتصاد ما باشد که همراه با رشد اقتصادی، افزایش در شاخص کل را هم بتوان دید ضمن اینکه باید این را هم اضافه کرد که اگر برخلاف سناریویی که پیشتر صحبت کردیم، شوک ارزی رخ دهد، به نظر میرسد همه بازارها از جمله خود بازار ارز، بازار بورس و بازار مسکن نیز متاثر میشوند چراکه شوک ارزی، ایجاد تورم بالا میکند و بین کلهای پولی و تورم، گپ زیادی را در سالهای گذشته شاهد بودیم و در واقع، پتانسیل اینکه یک تورم بالا را شاهد باشیم، هست. پس اگر شوک ارزی رخ دهد، سایر بازارها هم این شوک را میپذیرند و شاهد افزایش قیمت خواهند بود. البته باید پرسید کدامیک از آنها بازدهی واقعی مثبتتری نسبت به تورم خواهند داشت.
اسلامیبیدگلی: یکی از نگرانیهای جدی اقتصاددانان هم موضوع برگشت تورم است که به هر دلیلی از جمله سیاستگذاری اشتباه ممکن است رخ دهد و این جای نگرانی جدی دارد.
جبلعاملی: احتمالاً بازار مسکن نیز افزایش قیمت را تجربه خواهد کرد؛ همانطور که در بازار مسکن، به اندازه تورم رشد را شاهد بودیم و آمار شهریورماه که بانک مرکزی همزمان با تحول تابستان اعلام کرد، نسبت به شهریورماه سال قبل، قیمت مسکن با روند تورم همگام بود و در کل کشور این موضوع را شاهد بودیم، البته فکر میکنم این وضعیت ادامه یابد و حتی ممکن است از تورم نیز بیشتر شود چراکه ما مردادماه افزایش قیمت داشتیم و به سرعت در کاهش معاملات خرید مسکن در شهریورماه هم خود را نشان داد. پس اگر رونقهای گذشته بازار مسکن را مشاهده کنیم، متوجه میشویم زمانی که معاملات بیشتر میشد، با افزایش قیمت نیز همراه بود اما در شهریورماه که معاملات کم شد و این نشان میدهد که قیمت مسکن، پلهای افزایش نیافته است.
اسلامیبیدگلی: حدس این بود که بازار مسکن، حرکت جدیتری از تورم نداشته باشد اما نشانههای رونق در بازار مسکن مشاهده میشود. البته این بازار ظرفیت جهش ندارد و البته حجم بزرگی از معاملات مسکن، در خانههای زیر ۷۵ متر صورت میگیرد. اینکه خانههای کوچکتر، نرخ رشد بالاتر از تورم داشته باشند، اساساً نمیتواند به کل بخش مسکن تعمیم داده شود. پس بخش مسکن، رونق بیشتری نسبت به تورم خواهد داشت. البته همه این شرایط در حالی است که تورم بالا برنگردد چراکه در آن صورت همه معاملات در بخشهای مختلف از جمله مسکن بر هم میخورد.
با توجه به تنشهای بینالمللی و سیاستهای اقتصادی دولت وضعیت بازارهای مالی را تا پایان سال چگونه پیشبینی میکنید؟
اسلامیبیدگلی: ایران روی مسائل بینالمللی بزرگ جهان امروز اثرگذار نیست و امروز که نگاه میکنیم، میبینیم که اگر ایران در برجام یک بازیگر فعال بود اما در اقتصاد چندان فعال نیست و متغیرها اینقدر زیاد شده است که ایران فقط در آن دستوپا میزند و به این دلیل ما به ریسکهای بینالمللی نپرداختیم. به هر حال امیدواریم در نیمه دوم سال، بانک مرکزی شبکه بانکی را بیشتر مراقبت کند و اگر این اتفاق رخ دهد، بازار سرمایه محل خوبی برای سرمایهگذاری خواهد بود و من فکر میکنم ارز هم محل سرمایهگذاری باشد البته نه به معنای سودآوری. به هر حال امیدوارم این اتفاق رخ ندهد که سرمایهها به سمت بازار ارز برود ولی بخشی از سرمایهها هم به دلیل شرایط امن و آسایش، به سمت ارز روانه خواهد شد.
در جمعبندی عرایضم باید بگویم اقتصاد ایران نیاز به اقدام عاجل دارد و زمان در آن بسیار اهمیت دارد و به مرحلهای رسیدهایم که زمان، شاخص مهمی است. مساله دوم این است که حل مشکل اقتصاد، تنها بر عهده دولت نیست و مجموعه حاکمیت باید باور کند که این مشکلات متعلق به همه حاکمیت و نه فقط دولت به عنوان قوه مجریه است. پس مجلس هم باید فرآیندهای سریعی داشته باشد و قوه قضائیه در مسائل اقتصادی و به ویژه بانکی، نقش مهمی ایفا کند. پس آن جامعیتی که انتظار داریم، باید در مجموعه حاکمیت رخ دهد چراکه سیاستگذاری نمیتواند تنها در یک بخش صورت گیرد بلکه همه باید همراستا و همگرا باشند. در غیر این صورت آشوبهای یک بخش منجر به این خواهد شد که شوکهای زیادی ایجاد شود. در عین حال باید اطلاعرسانی خیلی دقیقی در مورد این اصلاحات به مردم صورت گیرد. واقعیت این است که طی چهار دهه گذشته سطح زندگی مردم نسبت به سطح زندگی در جهان توسعهیافته، بسیار بدتر شده است و متاسفانه ایران جزو کشورهایی است که پسرفت داشته است بنابراین مردم آمادگی یک شوک تورمی دیگر را ندارند. تاکید میکنم که دولت و حاکمیت باید همه پیشقدم شوند.
جبلعاملی: تنشهای بینالمللی در کوتاهمدت میتواند بازارها را دستخوش نوسان کند اما در نهایت آنچه موجب میشود روندهای قیمتی در بازارها شکل گیرد، علل واقعی اقتصادی است. از همینرو به نظرم وقتی میخواهیم در بازه چندماهه و حتی یکساله بازارها را تحلیل کنیم و نه روزانه، شاید موضوعات غیراقتصادی کمتر محلی از اعراب داشته باشند.