وقتی شرکتها برای اولین بار وارد بازار بورس میشوند و به عرضه اولیه سهامشان اقدام میکنند، سرمایهای که سهامداران برای خرید سهام پرداخت میکنند، مستقیما به شرکت تزریق میشود. پس از آن، شرکتها از خرید و فروش سهامشان در میان سهامداران، بهطور مستقیم سهمی نخواهند داشت. اما میتوانند بهطور غیرمستقیم سود زیادی از این معاملات ببرند بهشرط آنکه به درستی به مدیریت ارزش سهام در بازار بپردازند.
در مطلب قبل به این موضوع اشاره کردیم که ارزش سهام یک شرکت چگونه میتواند نشانگر عملکرد مدیرعامل آن باشد و سهامداران تا چه اندازه میتوانند در سرنوشت مدیرعامل تاثیرگذار باشند. وقتی شرکتها برای اولین بار وارد بازار بورس میشوند و به عرضه اولیه سهامشان اقدام میکنند، سرمایهای که سهامداران برای خرید سهام پرداخت میکنند، مستقیما به شرکت تزریق میشود. پس از آن، شرکتها از خرید و فروش سهام شان در میان سهامداران، بهطور مستقیم سهمی نخواهند داشت. اما میتوانند بهطور غیرمستقیم سود زیادی از این معاملات ببرند به شرط آنکه به درستی به مدیریت ارزش سهام در بازار بپردازند. یکی از اشتباهات متداولی که شرکتهای بورسی مرتکب میشوند این است که از ایفای نقشی فعال در بازار سهام جا میمانند. معاملات ثانویه سهام یا همان خرید و فروشی که سهامداران در بورس انجام میدهند، میتواند به همان اندازه عرضه اولیه برای شرکت با اهمیت باشد. این جایی است که بسیاری از شرکتها با تصور غلط به سادگی از کنار آن عبور میکنند. در این مطلب به نقشی که معاملات ثانویه و ارزش سهام میتوانند در خود شرکت و مدیریت آن داشته باشد، اشاره میکنیم.
مدیران خود سهامدار هستند
در مطلب قبلی اشاره کردیم که بسیاری از مدیران عامل شرکتها در کشورهای پیشرفته بخشی از حقوق و مزایای خود را به صورت سهام شرکت یا اختیار معامله دریافت میکنند. این امر درباره بسیاری از دیگر مدیران ارشد نیز میتواند صادق باشد. به این ترتیب با گره خوردن دریافتی مدیران با سهام شرکت و سودآوری آن، انگیزه برای بالابردن عملکرد شرکت بیشتر میشود. در نتیجه چنانچه ارزش سهام شرکت در بورس رشد کند و افراد بیشتری به خرید و فروش آن روی بیاورند، مدیران نیز سود بیشتری خواهند برد. به علاوه اینکه آنها خود نیز میتوانند به فروش سهام شرکت بپردازند. از سال گذشته، ابزار مالی اختیار خرید در بورس کشور نیز راهاندازی شده است، اما شاید هنوز چنانکه باید و شاید در شرکتها جا نیفتاده باشد. در آینده به موضوع چگونگی بهرهگیری بهینه از این ابزار در شرکت خواهیم پرداخت.
افت ارزش و خشم سهامداران
سهامداران یک شرکت در واقع مالکان آن به حساب میآیند. وظیفه مدیران یک شرکت ایجاد سود برای این مالکان است. چنانچه سودآوری یک شرکت کاهش یابد، بالطبع قیمت سهام آن نیز افت میکند و این مساله زنگ خطر را در گوش سهامداران یا همان صاحبان شرکت به صدا در خواهد آورد. در مطلب قبلی اشاره کردیم که این نارضایتی میتواند عملا به برکناری مدیرعامل منجر شود. پس لازم است مدیران برای حفظ ارزش سهام برنامهریزی درستی داشته باشند.
سهام شناور، ابزاری برای تامین مالی
یکی از فاکتورهایی که برای تحلیل وضعیت یک شرکت مد نظر تحلیلگران قرار میگیرد، روند تغییرات ارزش سهام آن است. بالا و پایین شدنهای زیاد ارزش سهام، میتواند نشانگر عدم ثبات در شرکت باشد. از سوی دیگر، شرکتی که ارزش سهام آن ثابت و رو به رشد است و همیشه متقاضیان زیادی برای خرید و فروش سهامش در بازار وجود دارند، به تحلیلگران ثابت میکند که درآمدی پایدار دارد. این درآمد طبیعتا ناشی از استراتژیهای درست است. گزارشهایی که تحلیلگران بازار تهیه میکنند، اغلب مورد استفاده موسسات اعتباری مانند بانکها قرار میگیرد. با افزایش درآمد، ارزش سهام شرکت و سودآوری آن نیز بالاتر میرود. این مساله میتواند به بانک یا موسسه اعتباری این اطمینان را بدهد که شرکت مورد نظر قادر خواهد بود وام خود را به موقع باز پس دهد. با داشتن عملکرد مثبت در بورس، شرکت میتواند با هزینه مالی کمتری نسبت به شرکتی که قیمت سهام آن به شدت متغیر است، وام دریافت کند.اما این همه قضیه نیست؛ وقتی سهام شرکتی طرفداران زیادی داشته باشد، در صورت نیاز به تامین مالی بیشتر، شرکت میتواند به عرضه سهام بیشتر اقدام کند. بسیاری از شرکتها در اولین عرضه اولیه، بخشی از سهام خود را در بورس عرضه میکنند و با نشان دادن عملکرد خوب و جلب اعتماد سرمایهگذاران، در طول زمان این سهام شناور را بالا میبرند و به این ترتیب همیشه از تامین مالی مطمئنی برخوردار میشوند.
شکارچی یا شکار؟
برخلاف شرکتهای خصوصی که سهام آنها در دست عدهای خاص قرار دارد، سهام شرکتهای بورسی در دست افراد زیادی میچرخد. این نکته میتواند شرکتهای بورسی را در برابر رقبایشان ضربه پذیرتر کند. با افت قیمت سهام یک شرکت، رقیب آن این فرصت را خواهد داشت تا با خرید سهام، اقدام به «قبضه مالکیت» (Take over) آن کند. شرکت بورسی ممکن است بدون آنکه بداند، پس از مدتی به رقیب خود تعلق داشته باشد یا سهامدار اصلی آن تغییر کرده باشد. اما عکس این حالت نیز مصداق دارد. شرکتی که سهامش در بورس پرطرفدار است، چنانچه خود تصمیم به خرید شرکتی دیگر بگیرد، این شانس را خواهد داشت تا به جای پرداخت پول نقد، سهام شرکت جدید را در بورس عرضه کند. از آنجا که سرمایهگذاران به عملکرد شرکت قبلی ایمان دارند، برای سرمایهگذاری مطمئن به خرید سهام شرکت دوم نیز روی خواهند آورد. این روشی است که در بسیاری از بازارهای بورس دنیا مورد استفاده قرار میگیرد.
نکته آخر اینکه سهام یک شرکت در بورس به نوعی حیثیت آن محسوب میشود و از دست رفتن ارزش آن، موجب کاهش اعتبار شرکت میشود؛ هرچند که ممکن است با تغییر مدیریت دوباره ارزش سهام رشد کند. شرکتهایی که بهطور ناگهانی ارزش سهام خود را از دست میدهند، برای مدتها در ذهنها میمانند و این میتواند نکتهای منفی برای آنها به حساب بیاید. از سوی دیگر، نباید فراموش کنیم که مدیران نیز انسان هستند. برای آنها نیز بالا بردن ارزش سهام یک شرکت افتخار محسوب میشود و میتوانند آن را به رخ بکشند. مدیری که توانسته رشدی چشمگیر برای ارزش سهام شرکت به همراه بیاورد، قطعا از سوی بسیاری از دیگر شرکتها پیشنهادهای کاری زیادی دریافت خواهد کرد و میتواند آینده کاری خود را بهتر و بهتر سازد. بنابراین شرکتهای بورسی هرگز نباید معاملات ثانویه سهامشان را در بورس از خود جدا بدانند، هرچند که این معاملات سود مستقیمی را در جیب آنها روانه نمیکند. اما میتواند مزایای زیادی برایشان به همراه داشته باشد. غافل ماندن از معاملاتی که روی سهام انجام میشود، میتواند عواقب وخیمی به همراه بیاورد.
منتشر شده درروزنامه دنیای اقتصاد، مورخ ۱۳۹۶/۳/۲۳