انتقادات وارد بر «گزارش تفسیری مدیریت» 28 مارس 2018 کد خبر : 976492 |
به گزارش روابط عمومی کانون به نقل از ماهنامه بازار و سرمایه، چنانچه نگاهی به ضوابط تهیه گزارش تفسیری مدیریت داشته باشیم در مییابیم که طراحان این گزارش در نظر دارند تا با تعیین چارچوبهای ابلاغی، شرکتها را ملزم به ارائه یک گزارش توصیفی کنند که صرفنظر از ارائه اعداد و ارقام، زمینهای را برای تفسیر وضعیت مالی، عملکرد مالی و جریانهای نقدی واحد تجاری ایجاد کند. قرار بر این است که این گزارشها با نگاهی به گذشته و عوامل کلیدی اثر گذار بر عملکرد پیشین، به ارائه اطلاعاتی کیفی و تفسیری از مولفههای موثر بر عملیات شرکت در آینده بپردازد. تا اینجای مطلب همه چیز عالی و رو به بهبود به نظر میرسد و هیچ فرد کارشناسی نمیتواند دریافت چنین گزارشی از شرکتهای پذیرفته شده در بورس را نامطلوب قلمداد کند. باوجود پذیرش این مطلب که گزارشهای تفسیری مدیریت در مقایسه با گزارشهای پیشبینی سود از استانداردهای تحلیلی و کارشناسی بالاتری برخوردارهستند در خصوص نحوه جایگزین شدن این رویه اطلاعرسانی انتقاداتی جدی به شرح زیر وچند دارد:
۱) چنانچه میدانیم کارایی بازارسرمایه ایران به غیر از نتایج محدود چند پایاننامه دانشگاهی، همچنان در ضعیفترین سطح خود نیز به اثبات قطعی نرسیده است. این بدان معناست که گردش و اثرگذاری جریان اطلاعات در این بازار در کمترین سطوح تئوریک بوقوع میپیوندد. آیا در بازاری که از ناکارایی اطلاعاتی رنج میبرد، ارائه مجموعه جدیدی از اطلاعات کیفی تنها به شرط حذف انتشار مجموعه اطلاعات قدیمی قابل اجراست؟!
۲) فارغ از خوبتر یا بدتر بودن روش قبلی یا جدید، آیا توقف یکباره یک فرایند ملموس و پذیرفته شده در بازار سرمایه و جایگزینی آن با روالی متفاوت و جدید – هرچند پیشرفتهتر و جامعتر- تصمیمی صحیح بوده ؟ تأثیر حذف یکباره ساختاری شناخته شده اطلاع رسانی بر فعالان این بازار و جریانات بازارسرمایه به چه ترتیب خواهد بود؟
۳) در اینکه اطلاعات ارائه شده در گزارش تفسیر مدیرت از کیفیت بالاتری برخوردار است شکی نیست، اما نکتهای که باید مورد تامل قرار گیرد سطح دانش استفادهکنندگان از این اطلاعات است. اگر با نگاهی منصفانه و غیرشعاری، جامعه فعالان در بازارسرمایه را طبقهبندی کنیم، چند درصد از سرمایهگذاران و سهامداران حقیقی از بینش عمیق مالی برخوردار بوده و به اصول تحلیل بنیادی و ارزشگذاری آگاه هستند؟ چند درصد از سرمایهگذاران تحلیلهای ارزیابی سهام را خود تهیه کرده و چند درصد به تبعیت از گزارشهای سایرین به اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری میپردازند؟ چند درصد از سرمایهگذاران در معاملات این روزهای بازارسرمایه اصولا به تحلیلهای بنیادی متکی بوده و چند درصد پیرو شایعات و شایعهسازان هستند؟
۴) در تکمیل بند قبل، گروههای مرجع سرمایهگذاران در این روزهای بازارسرمایه چه کسانی هستند؟ آیا با حذف رویه انشار اطلاعات قبلی، فرصت را برای بهرهبرداری جریانات متعدد و ناسالم حاضر در بازار، از خلاء ایجاد شده بهواسطه از بینرفتن ساختارهای لرزان و محدود تحلیلهای مبتنی بر فرمتهای قبلی اطلاعرسانی را فراهم نکردهایم؟
فراموش نکنیم که از بازاری صحبت میکنیم که در بخش بزرگی از آن، دانش کافی برای ارتقای سطح تحلیل وجود نداشته و توانایی نیم بند موجود در انجام برخی تحلیلها را نیز، به واسطه توقف ارائه اطلاعات قبلی از بین بردهایم.
۵)چنانچه در صحبتهای مدافعان طرح به کرات مشاهده میشود، به تجربه و عملکرد سایر کشورها در این زمینه اشاره میشود. بله، این درست است و بر اساس شواهد و مدارک ارائه شده، رویه پیشبینی سود در بورس اکثر کشورهای پیشرفته وجود نداشته و به جای آن گزارشهای تفسیری مبنای استفاده توسط تحلیل سرمایهگذاران قرار میگیرد. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که، چند درصد از عملکرد و ساختارهای سایر ارکان بازارسرمایه ایران با بورسهای مورد استناد همخوانی دارد؟ بهعنوان مثال، جایگاه و نقش شرکتهای مشاور سرمایهگذاری در بازار ایران تا چه حد با جایگاه شرکتهای مشابه در بورسهای پیشرفته تطابق دارد؟ جایگزین شدن راهکارهای محلی به جای رویههای مرسوم جهانی به دلیل محدودیتهای ساختاری اتفاقی است که در موارد متعدد و جاهای مختلف تجربه شده و در صورت اجرای هوشمندانه موفق بوده است. برای بالابردن استانداردها باید زیرساختها و ملزومات آن ارتقاء را نیز تدارک دید.
۶) از فعالان بازارسرمایه بگذریم و به شرکتهایی که مسئول تهیه و ارائه ادواری گزارش یاد شده هستند بپردازیم. یکبارکیفیت گزارشهای پیشبینی سود که توسط شرکتها ارائه میشد را در ذهنمان مرور کنیم. حتما وضعیت متغیر و گاه بیکیفیت برخی گزارشهای آن هم در جایی که فرمتها کاملا تعریف شده بود را به یاد میآوریم. سوال جدی که در این خصوص مطرح میشود این است که کیفیت گزارشات تفسیری که اصولا فاقد ساختار جامع و فرمت مشخص هستند، تا چه حد در نوسان خواهد بود؟ (گزارشهایی که چگونگی ارائه اطلاعات در آن تماما به مدیریت و نگاه او به موضوع واگذار شده) و مهمتر از آن، چه کسانی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس(با بنیههای کارشناسی متغیر) توان تخصصی ارائه چنین حجم گزارشهای پیچیدهای را به تعداد جهار بار در سال دارا هستند ؟
در نهایت اینگونه میتوان نتیجه گرفت که سازمانبورس برای کمکردن مسئولیت خود در ارزیابی و تایید گزارشهای به نسبت ساده تر پیشبینی سود، توپ را به زمین ناشران و سرمایهگذاران انداخته تا گزارشهایی به مراتب پیچیدهتر را تهیه و تفسیر نکنند. این در شرایطی است که کیفیت این گزارشها با توجه به وسعت موارد مشمول شده از یک طرف و رهنمودهای اختیاری مذکور در آییننامه جهت تعیین نحوه ارائه اطلاعات و همچنین توانمندی متغیر تهیهکنندگان آن در شرکتهای مختلف، به هیچ وجه قابل استانداردسازیِ حداقلی نیست.به نظر میرسد که با حذف روال قبلیِ پیشبینی سود از یک سو و مشکلات ساختاری قابل پیشبینی در ارائه گزارشات تفسیری و همچنین کمبود دانش تحلیلی در بدنه سهامداران حقیقی، بازارسرمایه در میانمدت دچار خلاء اطلاعاتی شده و فرصت برای بهروز و ارائه شبه تحلیلهای هدفمند توسط گروههای فرصتطلب فراهم شود. از آنجا که گزارشهای تفسیری (به شرط تهیه و ارائه با کیفیت)، فرصت را برای تخصصیتر شدن بازار و بهرهبرداری سرمایهگذاران با دانش فراهم میکند، نمیتوان انتشار آن را نامطلوب قلمداد کرد، ولی برای جلوگیری از بروز مشکلات یاد شده در بالا، شاید برگرداندن گزارشهای پیشبینی سود و ارائه موازی هر دو گزارش، بهترین راهکار قابل پیشنهاد به سازمانبورس باشد.